دیار بیجنوند



چه شبها که به یاد تو کلمات را بیدار نگاه داشته ام و با آنها از تو گفته ام و از تو شنیده ام.

چه روزها که منتظر طوفان نوح بوده ام٬ منتظر زله ای که بیاید و ویرانم کند. منتظر آتشی که بی امان بر من ببارد وحتی خاکستری هم از من بر جا نگذارد. منتظر بارانی که مرا بشوید و جاری کند و رود کند.

اگرررود شوم هرگز به طرف دریا نمی روم. از موجها می گزیزم. هیاهو را دوست ندارم. اگر باران ببارد و من رود شوم به جای پیوستن به دریا به تو می پیوندم٬ ای کویر گسترده و خاموش! در تو می توانم عطش چنیدن هزار ساله ام را ببینم. در تو می توانم تمام دریاها را پیدا کنم.

ای کویر راز آلود! تو را سطر به سطر می خوانم و رویاهای شیرینم را با تو می گویم. اگر تو باشی مرا چه حاجت به ابرهای روزمره و سنگهای ساکت؟ اگر تو باشی این چشمه های حقیر مرا به چه کار می آیند؟

دوست دارم آنقدر از تو بگویم تا دنیا به پایان برسد. دوست دارم شعرهایم را پیش پای تو قربانی کنم.

دست های تو کجا زندگی می کنند؟ چشمهای تو کجا شب را به روز می آورند؟

قلب نازک تو روی کدام قله ترانه می خواند؟ آیا مرا به درون لبخندت راه می دهی؟ آیا می توانم در گیسوان تو شمع روشن کنم؟ آیا می توانم باغهای عشق را به کنارت بیاورم؟

مرا به مزرعه های ازل ببر! مرا به جزیره دوستت دارم٬ مرا به ساحل کبوتر٬ مرا به دشتهای عسل٬ مرا به وسعت لیمویی سوزانت ببر!

مرا در این برزخ سرد که نه گل دارد و نه سنجاقک تنها مگذار! مرا در این شبهایی که عکس ماه در هیچ آینه ای پیدا نیست سرگردان مپسند! من با این همه حرفی که در دلم مانده و غبار گرفته چه کنم؟

مرا در این کاغذهای سپید حبس مکن!

میان من و تو دریایی مغرور٬ فرعون وار می خروشد. با موسی ( ع ) می آیم٬ دریا را می شکافم و به تو می رسم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

خرید و فروش و قیمت پودر پیاز و سیر مقالات ارایشی دیزل ژنراتور | دیزل ژنراتور برق ipakbox Heather فکس vakilmelki Terry mohammad lotfi Nature